پایگاه خبری حقایق قفقاز / علمای مورد حمایت داعش توجیهاتی برای خشونت این گروه بویژه علیه همکیشان مسلمان ارائه می دهند. با این حال، برخی از این علما به جای حمایت مستقیم از آن خشونتی که داعش روا می داد، به نفرتی عجیب و غریب و فرقه گرایانه دامن می زنند.
الراشد و ابواسد السمعان
الراشد که بخاطر اظهارات آتشین خود شهره است، اغلب در خطبه هایش نالان ظاهر می شود. او در یکی از خطابه های خود از سر بریدن “خالدبن سفیان الهذلی” در قرن هفتم سخن می گوید. به گفته الراشد، پیامبر خواستار یک داوطلب برای قتل الهذلی به دلیل سازماندهی به حملات علیه مسلمانان میشود. “عبدالله بن انس” داوطلب می گردد و او را می کشد و سپس سرش را جدا می کند. به گفته الراشد، وقتی انس با سر بریده الهذلی باز می گردد، پیامبر او را می ستاید و پاداش می دهد. اگر چه این روایت محل مناقشه است و عده ای از مورخان و علما آن را مردود دانسته اند، اما بارها اعضای داعش به آن اشاره کرده اند.
در جایی دیگر، “ابواسد السمعان” روحانی داعشی، داستان (بی اعتبار) صفیه بنت عبدالمطلب عمه پیامبر را برای توجیه گردن زنی بعنوان تاکتیکی وحشت آفرین نقل می کند. به گفته السمعان، زنان مسلمان در شهر مدینه و طی جنگ خندق از مردان خود جدا شدند و در مکانی امن استقرار یافتند. اما یک مرد که گفته می شود یهودی بوده توانست از دیوار این مکان امن بالا برود و به زنان نزدیک شود. صفیه از پیرمردی خواست تا مهاجم را بکشد؛ اما پیرمرد جواب داد که توان کشتن و نبرد با او را ندارد. صفیه که در نبردهای قبلی جنگیده بود مهاجم را کشت، گردن زد و سر بریده او را در میان مبارزان دشمن انداخت تا آن ها را به وحشت اندازد.
ابوعبدالله المهاجر و ابوبکر ناجی
داعش به طور اخص به دو روحانی ابوعبدالله المهاجر و ابوبکر ناجی برای توجیه خشونت خود علیه مخالفان استناد می کند. نوشته های آن ها با ارائه توجیهاتی برای گردن زدن و تاکتیک های خشونت بار مشابه، بخشی جدایی ناپذیر از نگاه راهبرد داعش است. المهاجر مصری است و کتاب “پرسش هایی در مورد فقه و جهاد” را به نگارش درآورده؛ کتابی که الزرقاوی آن را خواند و سپس در اردوگاهی جهادی در هرات تدریس کرد. ناجی نام واقعی اش “محمدحسن خالد الحکیم” است و این عضو سابق گروه جهادی اسلامی مصر،کتاب مدیریت توحش را نوشته است. این کتاب را روحانیون مرتبط با داعش بطور گسترده ای در میان فرماندهان و اعضای استانی این گروه پخش کرده اند. هدف اصلی این کتاب تمایز گذاری میان جهاد و سایر مسائل عقیدتی است. نویسنده می گوید روشی که جهاد ((بر روی کاغذ)) آموزش داده، باعث می شود که هضم معنای واقعی آن برای جوانان دشوار شود. او بیان کرد ((نباید، ادامه نمی یابد و گذار از یک مرحله به مرحله بعد رخ نمی دهد مگر اینکه اولین مرحله شامل تلفات دشمن و بازداشتن او شود)).
تاثیر این دو ایدئولوگ بر داعش جدید نیست.آن ها سخت بر زرقاوی تاثیر گذاشتند. المهاجر و ناجی هر دو گردن زدن را نه بعنوان اقدامی مجاز به لحاظ مذهبی، بلکه اقدامی توصیه شده از جانب خدا و پیامبرش می دانند و مدعی اند که ریختن خون کافر((کاملا مجاز است)) و کمک به کفار بی اعتقادی بزرگی است که باعث می شود فرد کمک دهنده در زمره کفار قرار گیرد. داعش خاطر نشان می سازد اولین خلیفه ابوبکر از “خالد بن ولید” به دلیل ییروزی هایش تجلیل کرده و پیامبر نیز به او لقب “سیف الله المسلول” (شمشیر برهنه خدا) را داده است.
برای آگاهی بیشتر میتوانید به کتاب ((مدیریت توحش، واکاوی نظام نظری داعش و سایر گروه های مشابه از نگاه ابوبکر ناجی)) مراجعه کنید.
پیام جنبش سلفی و مفتی اعظم
دهه 20 دوره آشفتگی در جهان اسلام است. خلافت عثمانی حتی طی دوران افول بلند مدتش نماد وحدت ایمان اسلامی باقی مانده است. پس از این اینکه در سال 1924 از میان می رود، مسلمانان کسی را ندارند که بتوانند به او به چشم یک رهبر مذهبی یا خلیفه بنگرند. قدرت های اروپایی سرزمین های آن ها را با معاهدات مخفی و خیانت باری مانند سایکس-پیکو اشغال و تجزیه کرده اند.اما پس از سقوط عثمانی، مسلمانان متوجه آن می شوند که فرهنگشان دچار فرسایش شده و ابداعات و سنت های غربی مانند نهادهای سکولار و دولت-ملت هایی که به جهان اسلام حمله کرده اند و جایگزین شده است. در نظر بسیاری از مسلمانان، راه حل این آشفتگی و بحران، احیای اسلام است. تندروها معتقداند که بسیاری از مسلمانان اعمال و مناسک خود مانند نماز، ارتباط فردی میان بنده و خدا و حضور در مساجد به صورت هفتگی را در اختفا اجرا می کنند، اما برخی باور دارند که دلیل این مسئله این است که جهان اسلام بسیار سریع دنباله رو غرب شده و با پایان خلافت، عملا دچار افول شده و عقب تر از غرب قرار گرفته است. آن ها معتقداند که اسلام نظامی کامل و تمام عیار است که دارای بینش سیاسی ونظم اجتماعی منحصر به فرد است.شریعت تنها نهاد قانونی است که ارزش عملیشدن دارد.
پیام جنبش سلفی
مرزهای جغرافیایی میان دولت- ملت هایی که جهان را تقسیم کرده، مرزهایی دروغین است؛ تنها مرز واقعی میان جامعه اسلامی و جامعه غیراسلامی، “دارالاسلام” و “دارالحرب” است. تنها راه برای تحقق واقعی این اهداف، برقراری دولتی اسلامی برای اجرای دقیق شریعت است درست همان طور که پیامبر و چهار خلیفه اول آن را به اجرا در می آورند. این پیام جنبش سلفی است.(جریان سلفی جامعه بشری را به دارالاسلام و دارالحرب تقسیم می کند، حال آنکه در تفکر عام اسلامی جامعه بشری به «دارالاسلام» و« دارالکفر» تقسیم می شود. در آموزه های اسلامی «دار الحرب» وجود ندارد اما کفاری که علیه جامعه مسلمان اقدام می کنند را « کفار حربی» می دانند که جنگ با آنها آنهم تحت جمع شدن شرایطی جایز است. بر پایه این نگاه سلفی جوامع مسلمانی که خارج از چارچوب جربان سلفی رفتار کنند، کافر محسوب شده و کشتن آنها جایز می شود!)
اخوان المسلمین
اخوان المسلمین که در سال 1936 هزار عضو دارد، تا پایان جنگ جهانی دوم با اعضایش به صدها هزار نفر می رسد و بعنوان دومین موج پیش برنده سلفی گری شناخته می شود. اخوان توانست زیرشاخه های بسیاری را بوجود می آورد که جهاد مستقیم و فوری علیه اسرائیل و آمریکا را سرلوح خود دارند. این زیرشاخه ها شامل حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و جهاداسلامی در مصر (گروهی که سادات را به جرم صلح با اسرائیل در سال 1981 ترور کرد) طیف های متعددی در جهان اسلام می شوند و همچنین برخی ستیزه جویان متعصب در این زیرشاخه ها اولین شبکه تروریستی در سطح جهان را با نام “القاعده” شکل می دهند. هدف اخوان متحد ساختن تمام مسلمانان حتی با شیعیان است و به شکلی باورنکردنی در این امر موفق می شوند. ایدئولوژی اخوان منجر به ظهور سازمان های اسلامگرای تندرو در جهان می گردد؛ برای مثال یاسرعرفات- رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین- خویشاوندی دوری با مفتی بیت المقدس دارد. حماس هم به دست یکی از اعضای اخوان المسلمین به نام عبدالله عزام تاسیس می شود. عزام پس از جنگ 6 روزه در سال 1971 به اردن می رود و رهبری حملات شبه نظامی علیه اسرائیل را بر عهده می گیرد. او بعدها به مقام استادی در عربستان میرسد. عزام در عربستان مراد و معلم جوانی به نام اسامه بن لادن می شود.
حسن البنا
حسن البنا بنیان گذار اخوان المسلمین است. او پیامی می دهد که طنین بسیاری در جهان می افکند. البنا می گوید: ((دو چیز عامل بدختی است: نفود غرب و یهود)). وی ادامه میدهد: ((الله هدف ما، پیامبر الگوی ما، قرآن قانون اساسی ما، جهاد راه ما، و شهادت به خاطر خدا و والاترین آرزوی ماست)). او بدنبال این است که اخوان المسلمین را بر پایه نفرت از غرب بنا نهد؛ اخوانی که غرب را رد کرده و مشتاق برقراری خلافت می باشد. با این کار حسن البنا روح جدیدی به کالبد اشتیاقی 14 قرنی برای جهاد و شهادت دمید. با رشد یافتن اخوان المسلمین، آن ها انگیزه هایی مشترک با نازی هایی پیدا میکنند که از اخوانی ها حمایت مالی می کردند و همچنین از دیگر پدر بنیانگذار جهاد مدرن یعنی “مفتی اعظم بیت المقدس حاج امین الحسینی” هم حمایت می کنند.
مفتی اعظم بیت المقدس حاج امین الحسینی
الحسینی بر این باور رسیده که بریتانیا راهگشای یهودیان می باشد. او در سخنرانیها و مکاتباتش، روی منافع مشترک آلمان و ایتالیا با منافع مسلمانان و اعراب تأکید میکند و الهام بخش قیام عربی می شود. او در تبعید است و برای پیشبرد اهداف سیاسی خود و بواسطه ی اینکه بتواند چینش مناسبی در برابر انگلیس ها داشته باشد، با رژیم نازی همدستی می کند. از طرفی آلمان نازی متحد بالفطرهی جهان عرب است. آلمان نه تنها در هیچ یک از کشورهای عربی تاریخ استعماری ندارد، بلکه آلمان و جهان عرب دشمنان مشترکی دارند که یهودیان، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی می باشند. الحسینی مدعی است که آلمان به تنهایی، تهدید جهانی مسئلهی یهودیت را تشخیص داده و برای حل آن در سطح جهان، گامهایی برداشته است.
او به دنبال تأیید عمومی قدرتها برای وجود یک کشور یا اتحادیهی عرب مستقل و حذف یا از میان برداشتن پیشنهاد تأسیس یک کشور یهودی در فلسطین است. وی این بیانیه را شرطی برای یک قیام عمومی در جهان اسلام بنا می کند اما آلمانیها و به خصوص هیلتر مکرراً درخواست الحسینی را برای به رسمیت شناخته شدن رد می کنند. ملاقات هیتلر با الحسینی در ۲۸ نوامبر ۱۹۴۱ توسط مطبوعات آلمان پوشش داده می شود، وی با او همدردی می کند اما از ارائهی “بیانیهی عمومی حمایت” که الحسینی به دنبالش بود، امتناع میکند. علی رغم برخورد هیتلر، الحسینی همچنان با آلمان نازی و ایتالیا در چندین زمینه همکاری خود را تا سال 1945 ادامه می دهد.
الحسینی به چیانو و رؤسای سازمانهای اطلاعات نظامی آلمان و ایتالیا پیشنهاد تأسیس مرکزی در مصر برای هماهنگی همه جانبهی همکاری بین دول محور و ملت عرب را می دهد. این مرکز قرار است از طریق برنامههای رادیویی، نشریهها و بروشور، تبلیغاتی به راه بیاندازند. این مرکز همچنین واحدهای پارتیزانی عربی را برای انجام خرابکاری و تحریک شورشهای پشت جبهه بریتانیا تأسیس خواهد کرد.
الحسینی اغلب از “توطئهی جهانی یهود” که دولتهای بریتانیا و انگلستان را تحت کنترل دارد و کمونیستهای اتحاد جماهیر شوروی را حمایت میکند صحبت میکند. او ادعا میکند که “یهودیان جهان” قصد دارند در فلسطین که مرکز فرهنگی و مذهبی مسلمانان جهان است نفوذ کرده و آن را به انقیاد خود در آورند. وی برخی اوقات یهودیت را به یک بیماری مسری و یهودیان را به میکروب تشبیه میکند.
حالا مبلغین نازی که با توسل به احساسات ضدکمونیستی شدید سعی دارند مردم را به حمایت از جنگ مذهبی برای نجات تمدن غرب از یهودیت-بلشویسم، رهایی مردم اتحاد جماهیر شوروی و متهم کردن بریتانیا، آمریکا و امپریالیسم اشرافی یهودیت تشویق کنند، از این رو، افتتاحیهی “مؤسسهی مرکزی اسلام” و سخنان الحسینی را به صورت گستردهای پوشش می دهند. سخنان مقدماتی الحسینی، توسط بخش خبری آلمان فیلم برداری می شود و مطبوعات، حملات ضد یهود او را منتشر می کنند. دفتر خارجی خبر آلمان در ۲۳ دسامبر ۱۹۴۲، سخنرانی الحسینی را در یک بخش خبری روزانه به زبان عربی برای خاورمیانه پخش می کند.
الحسینی و اس.اس
اولین ارتباطهای مهم الحسینی با اساس، در بهار سال ۱۹۴۳برقرار می شود. از الحسینی دعوت می شود تا در جلسهای که برای جذب ساکنین مسلمان بوسنی برای پیوستن به اساس تشکیل شده است شرکت کند. وقتی در فوریه ۱۹۴۳، اساس تصمیم می گیرد که از میان مسلمانان بوسنیایی برای هنگ جدید وافن اساس نیرو جذب کند، برگر، رئیس کل دفتر اصلی اساس، الحسینی را از ۳۰ مارس تا ۱۱ آوریل، به عنوان عامل جذب سرباز در بوسنی تعیین می کند. در ۲۹ آوریل، برگر گزارش می دهد که بین ۲۴۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ نیرو ثبت نام شدهاند و خاطرنشان می کند که ملاقات مفتی بزرگ اورشلیم، تأثیر بسیار زیادی در این موفقیت داشته است.
الحسینی با امامان نظامی این هنگ صحبت کرده است و بر اهمیت حفظ اصول اسلام و تقویت همکاری بین مسلمانان و متحد خود، آلمان تأکید می کند و دشمنان مشترک مسلمانان و آلمانیها را یهودیان دنیا، انگلیس و متحدینش و بلشویک ها معرفی می کند. او که به هیتلر ایده استفاده از ستاره زرد داوود را پیشنهاد کرده حالا با دستیاران و نزدیکان برجسته وی مانند آدولف آیشمن و هینریش هیملر همکاری می کند. الحسینی که مطلع شده بریتانیا یک تیپ یهودی فلسطینی تشکیل داده است، به هیملر پیشنهاد می دهد که آلمان نازی اعلام کند که یک ارتش عرب-مسلمان ایجاد شده که نقشههای یهودی-انگلیسی را نقش بر آب خواهد کرد و در نبرد مشترک در سمت رایش آلمان بزرگ مشارکت میکند. دفتر خارجی، این بیانیه را در ۲ نوامبر، در سالگرد بیانهی بالفور صادر می کند اما در مورد متن آن با الحسینی مشورت نمی کند. الحسینی به ریبنتروپ اعتراض می کند که این بیانیه مناسب نبوده است و کلمهی مسلمان در آن حذف شده و در آن هیچ اشارهای به موافقت آلمان با ارتش پیشنهادی نشده است. اما از آن جهت که این بیانیه به طور ضمنی به استقلال عرب و اتحاد آنها اشاره داشته، به عنوان اوج موفقیت سیاسی الحسینی محسوب می شود. حالا این امین الحسینی است که وعده جهاد اسلامی را می دهد.
سید قطب
تنفر شدید نسبت به فرهنگ غربى، ساخت جامعه براساس شریعت اسلامى و استفاده از جهاد براى برانداختن حکومتهایى که براساس شریعت عمل نمىکنند، ویژگی های شخصیت مهم دیگر در اخوان مسلمین یعنی “سید قطب” است که رهبر این گروه در دهه 50 و 60 می باشد. به نظر وی، جوامع فقط دو دستهاند: یا در آن حاکمیت الهی است و یا غیرالهی که اولی بهعنوان جامعهی بد و دومی به عنوان جامعهی خوب بهشمار میرود. لذا حد وسطی میان این دو وجود ندارد. سیدقطب به پیروان جنبشهای اسلامی پیشنهاد می کند که از طریق سازماندهی و تشکیل هستههای پیشتاز، نظام جاهلی را سرنگون کنند.
در گفتمان سیاسی سید قطب، اصطلاح «جاهلیت» دال مرکزی بهشمار میرود. مفهوم جاهلیت به این معناست که هر جامعهای که در آن حاکمیت خداوند نباشد، در زمرهی جامعهی جاهلی بهشمار میرود، حتی اگر آن کشور، اسلامی باشد. این واژه در اندیشهی سید قطب یعنی تقریباً تمام کشورهای اسلامی در دایرهی معنایی «جاهلیت» قرار دارند چرا که پاسخ سید قطب برای حل مشکل جاهلیت، درست مانند ابنتیمیه یک مسیر ساده است: مبارزه و جهاد.
جهاد نیز در اندیشهی سید قطب چیزی متفاوت با آن مفهومی است که گذشتگان و عرف فقهای مسلمان از آن میفهمیدند. از بسیاری از سخنان سید قطب بهصراحت یا اشاره برمیآید که وی جوامع مسلمانان را به دلیل تن درندادن به حاکمیت الهی یا تلاش نکردن برای برپایی آن تکفیر میکند. او برخلاف رویکرد فقهی دیرپای فقیهان اسلامی که جهاد را تدافعی میدانند، اندیشه ای در جهاد تهاجمی دارد. از این رو جماعت اسلامی، القاعده و بسیاری دیگر از گروههای تندرو اسلام از اندیشههای جهادی مخالفت قطب با عقلانیت و تفسیر قرآن، تکفیرگرایی وی بهره بردند. تأثیر قطب بر روى سازمان القاعده نیز بهطور آشکارى غیرقابلانکار است.
قطب خواستار جهاد دائمی علیه دشمنان مذهب است. در واقع مطالعهی اندیشهی سید قطب نشان خواهد داد که چگونه بسیاری از اسلامگرایان معتدل به تندروی و تکفیرگری روی آورده اند. سید قطب خود را پیامبر عصرش می داند و عیله گناهان بت پرستان، جاهلان و فرهنگِ بیفرهنگ غرب داد سخن سر می دهد. (برای بررسی بیشتر به کتاب؛ سیاه جامگان آخرالزمان: فرایند دولتسازی از القاعده تا داعش مؤلف، ویلیامفیضی مکنتس، ناشر: اطلاعات،مترجم: محمدحسین باقی ۱۳۹۹ مراجعه کنید) امروز بر اساس دیدگاه می توان ریشه بسیاری از گروه های جهادی را به پایان گذاران اخوان المسلمین رساند.
نویسنده: سیدمحمود کمال آرا(زکریا)- پژوهشگر روابط بین الملل