
به گزارش مرکز فرهنگی قفقاز،محمد علی هژبری پژوهشگر روابط بین الملل با تحلیلی بر سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه نوشت؛وجود نیروهای سیاسی متفاوت و متعارض در ساختار سیاسی داخلی ترکیه،این کشور را به پدیده ای متمایز از همسایگانش تبدیل کرده است.در بافت سیاسی داخلی ترکیه، دو نیروی متفاوت اسلام گرایی و کمالیسم، این کشور را به سمت و سوی متفاوتی میکشانند.
باید گفت،دو استراتژی کلان در سیاست خارجی جمهوری ترکیه وجود دارد.
۱-استراتژی اوراسیایی: به معنای توجه به آسیای مرکزی و قفقاز به عنوان منطقه اجدادی
۲-استراتژی اروپایی:تلاش برای ورود به اتحادیه ی اروپا و تاکید بر این امر که جمهوری ترکیه کشوری اروپایی است.
هر یک از این استراتژیها،موافقان و مخالفانی در داخل ترکیه دارد.
ناسیونالیست ها،سوسیالیست ها و کمالیست ها،مخالفِ استراتژتژی اروپایی و علاقه مند به بازیگری ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز، به عنوان میراث اجدادی هستند.ناسیونالیست ها بر نژاد و سنت تاریخی تُرک توجه دارند.به همین جهت ترکیه را کشوری آسیایی و هم نژاد با آسیای مرکزی می دانند و خواهان بازیگری ترکیه در قفقاز هستند.
حتی برخی از افراطیون، اتحادیه ترک(آذربایجان و ترکیه) و تشکیل دولت واحد تُرکی را در سر می پرورانند.
سوسیالیستها،اقتصاد بازار آزاد اروپا را قبول ندارند و کمالیستها نیز خواهان اقتدار وسیع دولت (دولت محوری) و نفوذ ارتش در سیاست هستند،که با معیارهای سیاسی و حقوق بشر اروپا همخوانی ندارد.
بازیگران جدید داخلی،طرفداران اعطای حقوق بیشتر به کُردها، بخش خصوصی، سکولارها و در راس آنها مسمودیلماز نخست وزیر و رییس سابق حزب مام میهن، تانسو چیلر نخست وزیر سابق ترکیه و رئیس سابق حزب راه راست، طرفداران پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا هستند.
ولی باید گفت که دولت اردوغان راه دیگر و استراتژی سومی را برگزیده و ان تحرک شدید در جهان اسلام و خاورمیانه است.لقب نوعثمانیان به دولت اردوغان از اینجا سرچشمه میگیرد.
بر اساس نظر داووداوغلو در کتاب عمق استراتژیک،دولت ها به سه دسته تقسیم می شوند؛دولت های ایستا که سعی می کنند از آشوب ها دور باشند، دولت های عادی که اگر آشوبی رخ داد وارد می شوند،اما بازیگر اصلی نیستند و در نهایت دولت های بازیگری که بر اساس برخورداری از فاکتورهای قدرت وارد تحولات می شوند.در این میان ترکیه با بهره گیری از مدل سوم و با استفاده از پیشینه تاریخی و شرایط جغرافیایی خود تلاش کرد تا هویت جدیدی از خود به جهانیان ارائه کند و نقش کانونی را ایفا کند. چرا که در غیر این صورت خودش را شکست خورده حس می کند.لذا سیاست فعال ترکیه در منطقه پرآشوب خاورمیانه را میتوان در چارچوب دکترین عمق استراتژیک داوود اوغلو تحلیل کرد.
استراتژی سوم یا استراتژی خاورمیانه ای(یا جهان عربی) که از سال ۲۰۰۲ و بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، عملیاتی شد، میتوان در گزاره های ذیل مشاهده کرد:
ایجاد توازن در جهت گیری کلان سیاست خارجی در قبال جهان غرب از یک سو و کشـورهای همسـایه و منطقه از سوی دیگر.
نامیـدن سـال ۲۰۰۷ به عنوان سال خاورمیانه.
گسترش روابط با سوریه، ازجمله سفر تاریخی بشار اسد به ترکیه برای نخستین بار در ۵۷ سال گذشته در سال ۲۰۰۴
بهبود مناسبات با عراق و سفر مقامات بلندپایه دو کشور برای نخستین بار.
توسـعه روابط با گروه های کُرد و حکومت خودمختار شمال عراق، ازجمله سفر داوود اوغلو، وزیر امورخارجـه به اربیل در سال ۲۰۰۹
متوازن کردن روابط با اسـرائیل بـه مـوازات گسـترش روابـط بـا اعـراب.
تلاش برای عادی سازی روابط با ارمنستان.
گسـترش مناسـبات بـا فدراسـیون روسـیه.
ایفـای نقـش فعـال در پرونـده هسته ای ایران.
بازیگری در تحولات کشورهای عربی و اخیرا بازیگری در بحران قطر.
در اواخر تابستان ۲۰۱۱ بسیاری از کارشناسان اروپایی و امریکایی نگران سیاسـت خـارجی جدیـد ترکیـه بودند. و در سخنان انها، واژه هایی چون “نوعثمانی” و ” بریدن از غرب ” به چشم میخورد.
این نگرانی ها بخاطر مصالحه ترکیه با سوریه، مخالفت آنکارا با تشدید تحریم شورای امنیت علیه ایران،وخـیم شـدن سـریع روابـط بـا رژیـم اسـرائیل (همانند کنفرانس داووس و حمله لفظی به شیمون پرز)،روابط دیپلماتیک ترکیه با ایران و گروه فلسطینی حماس، نزدیکی سیاست انرژی آنکارا به روسیه و تشدید لحن ضد غربی رهبران ترکیه بود.
این تحولات، این ابهام را به وجود آورد که آیا ترکیه تمایلات غربی خود را کنار گذاشته و به اسلامگرایی متمایل شده است؟
امریکایی ها، انگشت اتهام را به سمت بروکسـل مـیگرفتند و معتقـد بودنـد کـه بـن بست در عضویت این کشور در اتحادیه اروپا، باعــث تغییــر آن شــده اســت.
از انقلابهای عربی، ترکیه بار دیگر به غرب وفادار شد.ترکیه در مداخله نظامی در لیبی، مشارکت فعال داشت و الان پایه اصلی تغییر رژیم در سوریه است.
سیاست خارجی ترکیه بعد از آغاز انقلابهای عربی در خاورمیانه دچار چالش و تغییر شد.
با آغاز تحـولات،شاهد دخالت دولت ترکیه در عراق و تلاش برای دامن زدن به بحران طایفه ای و قومی در این کشور بودیم.امروز هم شاهد بازیگری این کشور در عرصه بحران قطر با کشورهای عربی هستیم.
بسیاری از تحلیلگران،بر این اعتقادند که ترکیه، انقلاب های مردمی در کشورهای خاورمیانه و نیز ناآرامی های سیاسی در سوریه را به منزله فرصتی برای پیشبرد راهبرد کلان خود برای تبدیل شدن به بازیگری مهم در معادلات خاورمیانه قلمداد می کند.(همانند برگزاری نشست مخالفان دولت سوریه در آنتالیا)
برخی ها این گرایش را در چار چوب تمایلات اسلامگرایان برای احیای امپراتوری اسلامی ترکیه تفسیر می کنند(نوعثمانی)،اما مقامات حزب حاکم با رد این ادعا معتقدند که گسترش نفوذ ترکیه در این مناطق و بهبود روابط با کشورهای اسلامی از حیث انطباق آن با منافع ملی ترکیه پیگیری می شود.و الزاما در چارچوب گرایشات«پان اسلامیستی»قابل تفسیر نیست.
به اهداف ترکیه از بازیگری در تحولات خاورمیانه را اشاره میکنم:
۱.دولت ترکیه در تعامل با تحولات مذکور،به دنبال آن بوده تا با تحلیل دقیق شرایط، منافع اقتصادی خود را در کشورهای متأثر از این تحولات و به ویژه تونس،مصر و لیبی حفظ و نیز روابط اقتصادی خود را با دولتهای جدید برآمده از تحوّلات افزایش دهد.
۲.دولت ترکیه در تلاش بوده است تا از فرصت و شرایط انقلابی در کشورهای منطقه میتوانست به همراه داشته باشد، در جهت ارائه و تبلیغ سیستم سیاسی خود بهعنوان سیستمی که میتواند در این کشورها جایگزین سیستمهای سیاسی سابق شود،به بهترین وجه استفاده نماید.(توصیه سیستم سیاسی خود به تونس و مصر)
۳. دولت ترکیه در پی آن بوده است تا با برقراری همگرایی اقتصادی و سیاسی و ایجاد اتحاد میان این دولتها،ضمن معرفی خود به عنوان بازیگر هژمون،در ساختن ترکیب خاص منطقه ای خود نقش ایفا کند.
در رابطه با حمایت ترکیه از قطر هم، برخی ها اذعان دارند که در این رویکرد نباید استراتژی منسجمی را جستوجو کرد.
آنکارا نیاز دارد تا با توجه به تزلزل اقتصاد ترکیه،ورود «پول داغ»از قطر را حفظ کند.
یکی از اهداف کوتاهمدت حمایت محکم اردوغان از دوحه،اقتصادی است.
در تجزیه و تحلیل رویکرد حزب عدالت و توسعه نسبت به اعراب که قسمت عمده جهان اسلام را تشکیل میدهند،نباید این جنبه مرکانتالیستی سیاست خارجی ترکیه نادیده گرفته شود.برای اثبات این مدعا باید گفت که صادرات ترکیه به اتحادیه اروپا هنوز بخش اعظمی از کل ظرفیت صادراتی ترکیه را تشکیل میدهد. با این وجود،سهم اتحادیه اروپا از کالاهای ترکیه ای در طول ۱۰ سال گذشته افزایش نیافته است.
در مقابل،صادرات ترکیه به خاورمیانه از ۹.۶ درصد کل ظرفیت صادراتی در سال ۲۰۰۲،به ۲۰.۳ درصد کل ظرفیت صادراتی این کشور در سال ۲۰۱۱ رسیده است.
ترکیه می خواهند سرمایه گذاری بیشتری را از قطر برای اقتصاد خود جلب کنند.
شرکت های ساختمانی بزرگ ترکیه، که موتور رشد اقتصادی کشورشان را در اختیار دارند،به دنبال قراردادهای سودآور بیشتری با قطر هستند.
ترکیه، قطر را بعنوان بازار مهم اسلحه برای شرکت های اسلحه سازی خود می بیند و دوحه را به عنوان اولین کشور عربی که در آن پایگاه نظامی دارد به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از موقعیت استراتژیک خود در خاورمیانه و آفریقا می پندارد.
امیر قطر نخستین رهبر خارجی بود که در کودتای ناکام نزدیک به یک سال پیش در ترکیه با اردوغان تماس گرفت،رئیس جمهور ترکیه هم اخیرا گفته است که عناصری در شورای همکاری خلیج فارس (و بدون شک امارات متحده عربی) این کودتا را هدایت کرده اند.
تصمیم دولت آنکارا برای حمایت از دولت قطر در ابتدا چندان جدی تلقی نمی شد و تصور بر این بود که اقدام آنکارا موقتی و کوتاه مدت خواهد بود،به نظر می رسد حضور نظامی ترکیه در قطر بر تقویت مواضع آنکارا در حمایت از دولت دوحه افزوده است.
رهبران ترکیه در جواب عربستان مبنی بر برچیدن پایگاه نظامی در قطر،گفتند:
وجود پایگاه ترکیه در دوحه،نه برای حمایت از قطر،بلکه برای حمایت از دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس است.به همین خاطر پیشنهاد ایجاد پایگاه را به عربستان سعودی داده ایم.
بدیهی است که با موضعگیری های متناقض و ریاکارانه رئیس جمهوری ترکیه، مشکلاتی در مناسبات ترکیه با کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس ایجاد خواهد شد.
شاید مقامات آنکارا زبان دیپلماسی و تعارفات سیاسی رهبران کشورهای عربی را نمی دانند.واکنشهای دولت های عرب نشان داده است که ترکیه درک نادرستی از شرایط منطقه دارد.در مجموع باید گفت، با توجه به مواضع طرفین جدید مناقشه،بعید است که اختلاف های جاری در کوتاه مدت حل و فصل شود.
ترکیه نه تنها اولتیماتوم عربستان سعودی و متحدانش را رد کرد بلکه اقدام به اعزام نیروهای بیشتری به قطر نمود.
اخیراً تانک های ترکیه در حال جولان دادن در دوحه پایتخت قطر دیده میشوند.که البته این کار میزان تنش ها در خاورمیانه را تشدید می کند.